داستان عشق جاودان-قسمت 1


تمام زندگیم بهش بسته ست

تو استدیو نشسته بودم.داشتم با دوست فیس بوکیمR.H گپ میزدم.

ساعت ده دیقه به پنج بود. یکی از شاگردام که یه مدتی بود روش کار می کردم، خیلی وضعش خوب شده بود. خوب پیانو می زد.منم قرار بود امروز باهاش دونوازی کار کنم؛ یعنی اون پیانو بزنه منم با ویولن یا گیتار ( البته نه به صورت همزمان!) همراهیش کنم.

اومدم یکم تمرین کنم که یهو سرو کله ی سیاوش پیدا شد.

سیاوش: ا سلام نادی جون خوبی؟ 

من: علیک، ممنون ولی فک نمی کنی یه نمه زود اومدی؟ 

سیاوش: چرا می دونم، حالام اگه ناراحتی برم

من: حرف تو دهن من نذار که حوصله ندارم، زود باش بیا ببینم چی کار کردی

سیاوش: باوشه

من تو استدیو معمولا خیلی راحت بودم. مو های مشکی و صافی داشتم که تا کمرم میومد. همیشه هم باز بود یعنی تا اون جایی که یادم میاد فک نکنم موهامو جمع کرده باشم.هیچ وقتم جلو شاگردام معذب نبودم.

هی به سیاوش می گفتم شرو کنه ولی اصن حواسش نبود.زل زده بود به من.

من: هوووووووو

سیاوش: ها ببخشید

من: یه کم از حواستو بده من

سیاوش: من قلبم ماله توعه

من سعی کردم موضوعو تغییر بدم.گفتم: خب شرو کن

سیاوش : چشم قربان

من: چشم تو به چه دردم می خوره؟  بزن دیه

سیاوش آهنگی که بهش دادم بودم رو خیلی خوب اجرا کرد.منم درس جدیدو بهش گفتم ولی اصن دوس نداش بره یه سوالای عجیب و غریبی میپرسید که خودش جواباشو بهتر از من می دونست

من: سیاوش الان ساعت حدوده پنجو نیمه تا ساعت شیش یه نیم ساعتی مونده، بیا درس جدیدو تمرین کنیم 

اهنگ به سلامت از اردلان طعمه بود.خداوکیلی خیلیم سخت بود. 

سیاوش: باشه ولی کمک می خوام

من: باشه بچه جون.

نمی دونم چرا این حرفو زدم؟ آخه سیاوش یه سال ازم بزرگتر بود.سیاوش داش تمرین می کرد که یهو گف: اقا جان من بلد نیستم اینو بزنم

من: یه بار برات میزنم و البته می خونم خوب دقت کن

شرو کردم: چرا شدی دوباره خیره به ساعت؟ پاشو برو عزیزم با خیال راحت ... 

سیاوش اومد پیشم نشست و بعد دستشو گذاشت رو دستمو گف: یه هفته بهت وقت دادم، به پیشنهادم فک کردی؟ 

من دستامو از زیر دستش کشیدم بیرون و گفتم: ببین سیاوش، بس کن این باره دومه و بار سومی هم وجود نداره چون قبل از اینکه حرفتو برا باره سوم تکرار کنی، من از این جا میرم. 

بعد دوباره شرو کردم به اهنگ زدن، اخرش که تموم شد احساس کردم در اتاق باز شدو یکی اومد تو، و درحالی که داش دست می زد، گف: براوو براوو، عالی بود! 

سرمو برگردوندم دیدم.. ........

 

 

به نظرتون کیو دیدم؟ زودتر بگین چون سه نفر اولی که بگن به عنوان برنده انتخاب میشن

ببخشید که کم بود بخدا فردا امتحان دارم.خب دیه فعلا بای

 


نظرات شما عزیزان:

سیمین
ساعت18:32---24 آذر 1392
من اخرش از دسته این اپاراته عوضی سکته میکنم به خدا موزیک ویدئو ی امیر رضا رو برای بار دوم حذف کردن
پاسخ:اخی ناسی میگی من چی کا کنم؟


رافی
ساعت14:30---24 آذر 1392
وبت عالیـه
پاسخ:ممنون اجی جون


سیمین
ساعت21:47---23 آذر 1392
اوخی خوش به حاله داداشت.........مرسی گلم
پاسخ:خواهش فکولم


سیمین
ساعت19:22---23 آذر 1392
میبخشید که دخالت میکنم ولی تو قسمت درباره ی وبلاگ حسین رو فراموش کردیاااااا
پاسخ:باشه اینم به خاطر دل کوچولوت!


سیمین
ساعت19:20---23 آذر 1392
بله بله داداش گرامی میخواد چیکار کنه؟الان قالب قبلی خیلی خوشمل بودااااااااااا
پاسخ:میشه زر زیادی نزنی؟ اخه من رو داداشم خیلی خیلی حساسم اخه غیرتم جریحه دار میشه.


سیمین
ساعت18:57---23 آذر 1392
به به قالب جدید مبارکه
پاسخ:اصن مگه میشه سلیقه ی ما بد باشه!ممنون ولی فضول من هنو دقیقا انتخاب نکردم که کودوم قالب رو انتخاب کنم.


سیمین
ساعت18:42---23 آذر 1392
اردلان و نادیا هاااااااااااااااااان من میام مدرسه میدونم چیکارت کنم
پاسخ:عزیزم جو زده نشو به داداشم میگما!


سیمین
ساعت18:40---23 آذر 1392
اخ جووووووووووووووووووون من جایزه موخوام نادی تلفن خونتون وصله
پاسخ:اره


سیمین
ساعت17:54---23 آذر 1392
خییییییییییییییییییییییییییییی ییییلی کم بود طوری که هیشکی چیزی نمیفهمه به هرحال مرسی از زحمتت اجی جواب سوالتم حتما اردلانه دیگه نه
پاسخ:میدونم ولی امتحان دارم. برنده ی شماره1


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : داستان اردلان طعمه- داستان عشق جاودان-رمان عاشقانه,
شنبه 23 آذر 1392 16:44 |- نادیا -|

طراح سجاد تولز